شعر عاشقانه

اين وبلاگ را براي كسي درست كردم كه دوسش دارم اما او مرا دوست ندارد

قلب بي عشق ولي پر از لطافت

+ نوشته شده در چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, ساعت 10:1 توسط دل شكسته |


اندوه شيرين

مپرس از من، من گمگشته در رويای رنگينم
مرا بگذار، ها! بگذار با اندوه شيرينم
پُر از تنهايی ام، از خاطر عالم فراموشم
مپرس از من، من همسايه با غمهای ديرينم
من از روز ازل از آرزوی خويش واماندم
چگونه طی کنم اين جاده را با پای چوبينم
من و اين آسمان سوخته، اين ابر بغض آلود
خدايا! گريه هم ديگر نخواهد داد تسکينم
تماشايی است چون آغاز من پايان دلگيرم
من اين ها را همه ای عشق! از چشم تو می بينم

+ نوشته شده در چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, ساعت 9:58 توسط دل شكسته |


درشبهاي عمر


همدمی درد آشنا تا راز دل گوييم نيست
از لبان مهربانش کام دل جوييم نيست
خنده ی پاييز آتش ريخت در جان بهار
جرأتی تا در گلستانی، گلی بوييم نيست
بعد از اين شعر پريشانی است بر لبهای من
سايه ی سرویّ و جامیّ و لب جوييم نيست
ای دلم! از سينه برون رو که در شبهای عمر
تا به بند آرم ترا زنجير گيسوييم نيست
خسته ام من، خسته از ديوانه بازی های دل
پای شوقی تا که راه عشق را پوييم نيست


+ نوشته شده در چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, ساعت 9:55 توسط دل شكسته |


در تماشاي تو


در تماشای تو چشمی سر به راه آورده ام

بختی امّا مثل گيسويت سياه آورده ام
زير اين باران يکريزی که می بارد هنوز
من به چتر دست های تو پناه آورده ام
جرأت ابراز در لبخندهای من نماند
هرچه در خود داشتم از اشک و آه آورده ام
چشم هايت را به دستم ده که گمراهم هنوز
خستگی ها را برای تو گواه آورده ام


+ نوشته شده در چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, ساعت 1:3 توسط دل شكسته |


كتاب سرنوشت

+ نوشته شده در چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, ساعت 1:3 توسط دل شكسته |


صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد